سه تن از محققان و صاحبنظران ارتباطات، آندروش، استتس و بوستروم، در کتاب خود ارتباط در کاربرد روزانه (Communication in Everyday Use) مدلى را براى فراگرد ارتباط کلامى مطرح کردهاند که بهعنوان يک مدل خوب براى ارتباطات چهره به چهره و تا حدودى گروهى قابل استفاده است. آنها مىنويسند:
اکثر مدلهاى مطرح شده (مقصود مدلهاى برلو، شرام، وستلى و مکلين… است) براى سادهترين معناى ارتباط هستند. در حالى که در ارتباط کلامي، ميزان پيچيدگى بسيار زيادتر از يک فراگرد معمولى ارتباط است. به همين جهت در توصيف چنين فراگردي، نياز به موشکافى بيشترى است. مثلاً در مدلهاى ديگر، پيام يا رفتارهاى ارتباطي، بهعنوان نتيجهاى از عقيدهها يا ايدهها هستند که در کانالى از طريق زبان، حسها (feeling)، يا حتى عواطف (emotions)، و باورها (believes)، به يک مقصد ويژه (particular destination) مىرسد.
در ارتباط کلامى هر يک از عناصر بايد به شکل محتواء و شيوههاى مؤثر جاى بگيرد. بهعنوان مثال ارتباطگر بهوسيلهٔ رويداد محيطى (environment event) تحريک مىشود.
. ارتباطگرى که يک ادراک خاص از آن رويداد دارد، زير پوشش آن ادراکها، از آن رويداد تأثير مىگيرد.
سؤال اينجا است که اين ادراکها در عمل چگونه بخشى از پيام مىشوند. بهعنوان مثال، اگر پاسخ داده شده از سوى يک فرد نوجوان، حالت غفلتآميز و بىتفاوت گوينده را داشته باشد، ما به سرعت پيامهائى از آگاهىهاى اجتماعى دربارهٔ غفلتهاى نوجواني، مسئوليت عمومى در برابر اعمال غفلتآميز نوجوانان و همچنين داورىهائى از قبيل پائين بودن عمومى سطح دانش نوجوانان دريافت مىکنيم.
به همين ترتيب زبان و ساخت پيام نيز در اينجا دخالت دارد. اگر گوينده (همان نوجوان هيپى مانند مورد مثال) کلماتى را که به کار مىبرد نيز کلمات خاصى باشد (به اصطلاح به شيوهاى عاميانه صحبت کند) باز هم بخشى از ادراکات گيرنده را تشکيل خواهد داد که عملاً قسمتى از پيام مىشود.
بديهى است که حسها، عواطف و باورهاى فرستنده نيز بخشى از پيامى مىشود که گيرنده دريافت مىکند. مثلاً حالت خشم، ترس و غيره که در فرستندهٔ موردنظر (همان نوجوان) وجود دارد نيز قسمتى از پيامى است که گيرنده دريافت مىکند. در واقع در ارتباط، خود شخص، زبان او و سيستمهاى ارزشى (value systems) او همگى بخشى از پيامى هستند که در يک ارتباط کلامى دريافت مىشوند. بهراستى آنچه گيرنده دريافت مىکند ممکن است فقط سهم کوچکى از پيامى باشد که به او عرضه شده است.
در اکثر مدلهاى ارتباط، به دو عنصر داراى کنشهاى متقابل (two interacting elements) پرداختهاند که در آنها يک سيستم ارسالکنندهٔ پيام و يک سيستم دريافتکنندهٔ پيام که هدف و نشانهٔ موردنظر پيام است وجود دارد. اما محيط ارسالکننده شامل ظرفيت دريافتکننده براى توليد پيام، رويدادهاى بيرونى مؤثر بر ظرفيت فرستنده و گيرنده نيز ممکن است به تحريک پيام بپردازد.
بهعنوان مثال فرض کنيد دو نفر در حال ديدن و شنيدن يک برنامهٔ خبرى از تلويزيون دربارهٔ يک کشور جنگ زده باشند. ترس و وحشت ناشى از ديدن تصاوير آن برنامهٔ خبرى با هر دو بيننده برخورد مىکند اما سرانجام ممکن است يکى از آنها تحت تأثير تحريک درونى به بيان عکسالعمل و نظر خود دربارهٔ آنچه در آن کشور روى مىدهد بپردازد. اين چنين عکسالعمل ويژهاى ممکن است به توليد پيامهاى ديگرى در زمينهاى عمومىتر از جنگ آن کشور خاص منجر شود و ممکن است او که به بيان نظر خود در زمينهٔ جنگ پرداخته است سرانجام خود را در يک موقعيت و تفسير و ارزيابى فلسفى در زمينهٔ جنگ ببيند.
تحريکى که منبع آن محيط است، هميشه حالتى نمايشى مثل آن برنامهٔ تلويزيونى ندارد. يا به عبارتى هميشه حالت تصويرسازى قوى ندارد. مثلاً يک شرايط ناراحت ممکن است منتج به توليد يک پيام شود! ‘اجازه مىدهيد پنجره را باز کنم؟’ بهطور مشابه، يک شرايط ساکت ممکن است منتج به اين شود که يکى از افراد بپرسد: ‘در اين ساعت کدام ايستگاه موسيقى دارد؟’
در هر موقعيتى وقتى دو نفر يا بيشتر در کنار هم باشند، در برخى از مراحل، يکى از آنها شروع به فرستادن جنبههائى از پيام مىکند و بهعبارتي، خودش يک منبع پيام مىشود.
مردان یا زنان، کدامیک در رهبری کارآمدترند؟
يک ,پيام ,ارتباط ,ممکن ,مىکند ,نيز ,ممکن است ,که در ,بخشى از ,از پيامى ,است به ,گيرنده دريافت مىکند
درباره این سایت